پيام نوروزي فرنود حسني به ايرانيان سراسر دنيا
١٣٨٩ "سال نیک اندیشی
و روشنگری"
سلام,
حال همه ی ما خوب است.
ملالی نیست جز گم شدن گاه به گاه خیالی دور
که مردم به آن شادمانی بی سبب می گویند.
عمر
امسال هم به سرآمد. حس و حال امروزهای مردم شهر مانند بازی کردن با ته
مانده غذای ظرف است, دلشان سیر و چشم شان گرسنه. خدایا سال بعد چه خواهد
شد؟
صحبت از
گل و شکوفه و بهار و این چیزها از عناصر ثابت و رسمی یک تبریک و پیام
نوروزی است اما خوب چه بگویم که امسال چنان تاریک و عجیب بود که سر آن
ندارم با این حرف های قشنگ و تکراری شما را بی آزارم.
خوب,
قصه؛ قصه یاس و نا امیدی نیست که امسال بسیار بیشتر از آنچه که فکر می کردم
جلو افتادیم اما چه کنم که هنوز دلها غمین رفتگان و نگران ماندگان است اما
با این همه لحظه, لحظه نا امیدی نیست که به قول شاعر:
گمان مبر
که به پایان رسید کار مغان
هزار باده ناخورده در رگ تاک است هنوز!
اما اگر
به یاد آوریم که روزگارانی نه چندان دور
در بساط این شب مستعمل
پی ابزار
تکامل نجوا می گشتیم و باور کردیم که باید ترسید
از
خمیازه های پس از رخوت جفت باره ها, آنجا که بوی الکل
عطر
باروت ها را منحرف می کند
هر چند
که هر دو به سلامتی سر کشیده شوند.
شاید
بزرگترین آرزویم برای سال بعد این است که سکوت ها بشکند و ما فرا بگیریم
بیش از پیش با یکدیگر صحبت کنیم و کلام از دل برکنیم و به جان بنشانیم.
همیشه
یادمان داده اند که مقابل سفید, سیاه است و مقابل شب, روز و مقابل سکوت,
فریاد اما به خدا قسم که آزارمان داده اند با این کارشان که نگذاشتند از
خاکستری هم لذت ببریم و از گرگ و میش هوا هم خوشمان بیاید و به جای سکوت و
یا فریاد که یکی شعار روشنفکری است و دیگری کلام بی منطقان, ظرف کلام را از
دریای اندیشه لبریز کنیم و اسفا بر ما که یاد نگرفتیم چگونه:
... دو استکان چای داغ را
از میان دویست جنگ خونین
به سلامت بگذرانیم
تا در شبی بارانی آنها را
با خدای خویش
چشم در چشم هم، نوش کنیم.
کاش آن
شب بارانی برسد و تار کلام در پود اندیشه تنیده شود و بتوان به رویش های
تازه دل بست و امیدوار زیست. کاش دلها صاف شوند و ببینیم که در لحظه رفتن
از این دنیای بی سر و سامان جز مشت خالی چیزی با انسان همراه نیست. کاش و
هزار ای کاش دیگر...
اما تمام
چالش و دغدغه امروزمان از آنجاست که ثبات بینش پیدا کرده ایم و در حوض عادت
ها غوطه ور, که بزرگترین آفت حرکت و جنبش و زندگی است این نگاه یک سویه و
ضعف بینایی نسبت به افق های دور, شاید اگر می شد خرق عادت کرد و چشم ها را
شست و آنجور دیگر دید خیلی از مسائل برای خیلی از افراد حل می شد.
به رسم
معهود هر ساله کلامی و نکته ای را برای مرور آنچه می تواند در سال جاری رنگ
و جلایی بر تکرر تبریک هایمان بی افزاید به پیام خود پیوست می کنم که
امیدوارم پیش و بیش از هر کس خود در تعالی آن بکوشم.
مایلم به
عنوان یک ایرانی با پندهای آموخته از بزرگان و تجارب کسب شده از روزگاران
سال 1389 خورشیدی را "سال نیک اندیشی و روشنگری" معرفی
کنم به این امید و نیت که هر یک از ما بتوانیم اندیشه هایمان را در دو
محورِ به خوب اندیشیدن و به خوب ها اندیشیدن برای دست یازیدن به تحول
متدبرانه و تدبیر متحولانه تقویت کنیم و آنگاه شربت کلام اندیشمندانه را
آغشته به شهد محبت کنیم و به روشنگری بپردازیم از هر آنچه باید به دوست و
آشنا و قوم و خویش انتقال دهیم و بدانیم که هر آنچه جامعه ما آگاهیش بیشتر
و داناییش فراتر باشد فرصتهای حرکت رو به جلو, پذیرش تحول و تقبل تغییر
بیشتر و برتر فراهم خواهد شد.
به امید
پایان زمستان
فرنود
حسنی
زمستان
88