درسهایی از شریعتی(4)
فرنود حسنی


دکتر تمام افکار و مسائلی که باعث می شود از وزن روحش بکاهد و به بی وزنی برسد برای خود آماده می کند تا جایی که شهید می شود و این پی آمد همان اخلاصی است که دکتر از آن به یکتایی و یا یکتویی تعبیر کرده . شاید به جرات بتوان گفت یکی از برجسته ترین ویژگی های شریعتی این بود که او فرزند زمان خویش بوده است و به همین دلیل برخلاف گذشته پرستان دچار توهم چرا زیستس نشد و همچون آینده بازان اسیر چرا مرگ؟ خود نبود.

بلکه او به روشنی ایمانش از چرا زیستن و چرا مردن خود آگاه بود. شاید به همین دلیل بود که خود را خط سومی می خواهند که شمس تبریزی تعبیرش را آورده است.

 1- تو قلب بیگانه را می شناختی زیرا که در سرزمین مصر بیگانه بوده ای

 2-وجودم تنها یک حرف است و زیستنم تنها گفتن است همان یک حرف آما بر سه کونه :

سخن گفتن و معلمی کردن و نوشتن

آنچه تنها مردم می پسندند سخن گفتن و آنچه هم من و هم مردم معلمی کردن و انچه خودم را راضی میکند و احساس می کنم که با آن نه کار که زندگی می کنم  نوشتن.

 3- نوشتن هایم بر سه گونه اند:اجتماعیات، اسلامیات، کویریات

آنچه تنها مرم می پسندند اجتماعیات و انچه هم مردم و هم من اسلامیات و آنچه خودم را راضی می کنم و احساس می کنم که با آن نه کار وچه می گویم نه نویسندگی که زندگی می کنم کویریات.

 4- به گفته سنت بوو یک اثر ادبی قطعه فلزی است که زیر چکش قلم نویسنده و سندان فهم خواننده اش شکل می گیرد.

 5- دکتر بدیع در نقد کویر آن را معجزه سیاه نامیده ، معجزه به خاطر قلم و سیاه به خاطر اثری که بر احساس ها می گذارد.

 6- کسی می تواند در پای عشق بمیرد که پیش از آن زندگی در پیش چشمهای وی مرده باشد

 7- انسان تنها فرشته ای است که دستش به خوون آغشته است.

 8-   کویر نه تنها نیستان من و ما است که نیستان ملت ما و روح ما و اندیشه و مذهب   و ادب و زندگی ما و سرشت و سرگذشت ما همه است.

 9- کویر تارخی است که در صورت جغرافیا نمایان شده است.

 10- ما شرقیها همه گذشته پرستیم نه گذشته گرا که برای ما صفت بی رمقی است و انچه ما احساس می کنیم با آنچه اروپایی ها کلاسیسیسم می نامند یکی نیست از این است که همواره دوران طلایی همه ملتها نا در گذشته قرار دارد.

 11- فلسفه تاریخ (گذشته پرستی) در روح همه ملتهای شرقی هست و به گونه ای همه ملتهای جهان روح انسان حسرت از گذشته بیزاری از حال و انتظار مسیحی در آینده و دوران کودکی نیز عصر طلایی هر کسی است.

 12- چوانی ام همه در آخر الزمان گذشت. همه سر بر روی کتاب و دل در آسمان و تن در زندان و به قول فروسی جوانی هم از کودکی یاد دارم

 13- من از  دوتا ت خیلی بدم می اید یکی تاریخ و دیگری تقی زاده

 14-آفرین بر امید و پوستین کهنه اش که در رسوایی این تارخ را جاوید کرد.

 15- در کویر خدا حضور دارد این شهادت را یک نویسنده زمانی داده است که برای شناختن محمد و دیدن صحرایی که آواز پر جبرئیل همواره در زیر غرفه بلند آسمانش به گوش می رسد به صحرای عربستان آمده بود . نام او گئورگیو نویسنده محمد به فرانسه است.

 16- ناله های گریه آلود آن امام راستین و بزرگم را که خمچون این شیعه گمنام و غریبش در کنار آن مدینه پلید و در قلب آن کویر بی فریاد سر در حلقوم چاه می برد و می گریست چه فاجعه ای است در آن لحظه که یک مرد می گرید!.... چه فاجعه ای!....

 17- من تنها صفتی را که برای خودم می پسندم صمیمیت و صداقت است.

 18- ناگهان این سوال و حشتناک در من افتاد که من کدامم؟

 19- هنر من و بزرگترین هنر من فن زیستن در خویش همین بود که مرا تا به حال زنده داشت. تنها با خودم تنها نبودم.

 20- دوست داشتن از عشق برتر است.

  21- این روزها و این شبها  که هم بیشتر با خودم و هم  بهتر و مانوس تر آن سخن عین القضات همدانی شهید عزیم را که در سی و سه سالگی شمع آجین گشت نه تنها با فهم که با همه روح و اعصابم حس می کنم که قلبم تا حلقوم بالا آمده است. خفقان! خفقان!

بازگشت به صفحه فهرست مقالات فرهنگي- اجتماعي

 

 

 

 

 

 

 

                         
     
 

©2006 Copyright Farnood.com All Rights Reseved.