زندگی...
در اين دي شب تاريک
کهنه
دختران سرفراز
با رخت
سفيد سرد آراستند خود را
و فردا نو
عروسان خيال صد بستر آغشته داد
بر سر بام
ايم شهر شلوغ
گريه کودکي
را خواهند ديد در خواب
خفته بر
بالش فقر
که خواب مي
بيند خواب
خواب يک
رخت سفيد گرم
و شوري
اشکش
پر از طعم
شيرين رويايي عروسکهاي خيالي است
و چه زود
است
روز
که او
همبستر حسرت سرد گردد
بگذارم
بخوابد
يا که
بيدارش کنم
اگر خواب
ببيند
خواهد
ترسيد
اگر بيدار
شود
خواهد
لرزيد
واي چه
دشوار است
در اين دي
شب تاريک تصميم
...
دخترک
بيدار شو
زندگي همين
است
همين
24/10/80 |