مجموعه زنجیر

سایر آثار این مجموعه:

بی نام
دیوار شب مرگ بار

چه خسته ام امروز
رخت بی بختی
قصه یک شهر
آه آزادی
ژ - 3
زمستان
در افق تلخ خورشيد
سمت امید
زندگي....مرگ
در کرانه های ابدیت
باید رفت
سیب
زندگی...
از اندوه سرشار
سرخ چیست؟
قصه اشکها


بازگشت به صفحه اصلی مجموعه های شعر

زمستان

 

ديگر آنجه هيچ مردي به هيچ زني دل نبست

و از جفت همخوابگان

تنها نفرت وانتقام زاده شد

کساني در ميان فرياد ها پنهان شدند

و براي خونهايي که مي ريخت

جوي هاي تازه حفر کردند

لحظه ها بکارت خويش را بازيافتند و دوستت دارم

بزرگترين شرم دنيا شد

طبيع به هذيان افتاده بود

و سرفه هاي مکررش زندگان را کوچ مي داد

مرده ها يکي يکي در کسادي  قبرستان اطراق مي کردند

و نهال تمام بوسه ها خشکيد

خورشيد سردتر مي شد

و چشمان نيم بازش

درپاي پرسه هاي نا مفهوم راهي سرد را دنيال مي کرد

خزاني در راه بود

در برگريز سرد ابرها

و پشت ديوار انسان

ديگر هيچ کس حرف اول نام عشقش را به يادگار ننوشت

آينه ها از نگاه فرسوده دند

و لبخند منقبض تلخي

بر گونه هاي اميدواري ما نشست

حرفهاي آدم دود مي شد

ما نفس مي کشيديم

و اين بزرگترين تهمت زنده بود ما بود.

14/9/80

 

 

 

 

 

 

 

 

                         
     
 

©2006 Copyright Farnood.com All Rights Reseved.