مجموعه زنجیر
سایر آثار این مجموعه:
بی نام
دیوار شب مرگ بار
چه خسته ام امروز
رخت بی بختی
قصه یک شهر
آه آزادی
ژ - 3
زمستان
در افق تلخ خورشيد
سمت امید
زندگي....مرگ
در
کرانه های ابدیت
باید رفت
سیب
زندگی...
از اندوه سرشار
سرخ چیست؟
قصه اشکها
بازگشت به صفحه اصلی مجموعه
های شعر |
در افق
تلخ خورشيد
در افق تلخ خورشيد
با بغض شبي
در پيش
شبي ديگر
از شبهاي اين قرن عقيم
چشم من مي
شمارد باز
نبض بي طپش
فرداي ديگر را
خالي و
سرشار
از اميدي
تنگ و حقير
کسي مي
ميرد
کسي کي
گريد
در طلوع سر
خورشيد
ساعتي بعد
در لحضه
عمودي روز
آنگاه که
گورکن ها
دست از کار
بکشند
کوچه پر
برف است
و جاي پوچ
پايي
به ژرف وزن
درد يک خلق
مي شود گم
در غبار
غروب مايوس زمين
مي رود تا
سر کوه
پاي آن سيب
بلند
که کسي
آنجا دل تبعيدي خود را ديشب از سرما
آويخته
است.
24/12/80 |