از بخت ما...(3)
در اضلاع خشک پاييزگون فصول
از هم آغوشي باد و گونه هايت
سرخ آمد پديد
در سهم تاريک بغضت
که کشيدي آه
زاده شد آن روز شب، زاده شد سياه
اين دو رنگ بخت ما بود
اين چنين تلخ!
اين چنين تباه!
کجايي؟
آسمان مي تابد
همچون بخت ما
بي خورشيد
بدون ماه...
14/1/80 |