آغاز...پایان
....و تو
آن پاياني
که به بودن
ها مي بندم چشم
و تو آن
آغازي
که به بودن
ها مي بندم چشم
تمام روزها
و شبها که نيستي
در رزم
مايوس شکست خورده از پيش
با در و
ديوارها
اين هم
کلامان بي کلام
در من
احساسي است
که پيوسته
مي زايد
هميشه مي
گريد
و مدام مي
ميرد.
19/ 8/ 80 |