مجموعه ماهشیدا
بارانی که دوست می داشتم
 

سایر آثار این مجموعه:

مرگ و لبخند
دوستت دارم
انتظار

سرود رفتن

ماهشیدا (1)
در روياي آزادي

واژه گم شده ما

بی نام
ما دو تن

هميشه باز شعري هست

در این روزگاران

آغاز...پایان

در بساط آه و ايمان
بی نام

اعجاز ما بر ما

سرنوشت ما

ماهشيدا (2)
ماهشيدا (3)
ماهشيدا (4)


بازگشت به صفحه اصلی مجموعه های شعر

در بساط آه و ايمان

 

 

در بساط کوچک خوشبختي من

در بساط آه و ايمان

من به شوق هيچ پنجره اي

خورشيد را نخواهم کشت

و نيايش ناودان ها را

در هنگامي که همراز باران هستند

فاش نخواهم کرد

آه تا آن زمان بيدار باش

که آخرين پرستو

از تور آن صياد سرد گريخته باشد

و در علف زار ترديدي باقي نماند

بعد از اينها

ما هيچ نخواهيم داشت

تنها مي توان نشست

شايد گوينده تکرار کند

سي سال پيش در چنين روزي چه گذشت

بيگانه ترين ها خورشيدند

از چشمانشان انگار خدا مي بارد

و دلم نيز گواه گريه کودکي است

که از چشمانش خدا مي باريد

آه افق چشم هاي ما محدود است

افق چشم هاي ما باز نيست

اين ابتداي ابتذال بود

تا براي زيارت گورستان هاي قديمي

کسي قانون بنويسد

با آنکه کار گورکن ها تمام شده بود

و حقيقت سال ها پيش

زير بارش يکريز برف مدفون گشته بود

 

21/8/80

 

 

 

 

 

 

 

 

                         
     
 

©2006 Copyright Farnood.com All Rights Reseved.