سرود
رفتن
آوايي
نيست
ماوايي
نيست
هوا ابري
باراني
نيست
چشم ها
تاريکند
سرود آخر
را
نگذار
سرود
فراموش هاي باشد
در غربت تو
در توي هيچ
من قهرمان
قصه هاي هيچکسم
در غروبي
مشتاق مرگ
قصه رفتن
باز مکرر خواهد شد
کوهها،
کوهها!
در آغوش
سرد برفي تان چه کسي خواهد گريست
بادها؛
بادها!
از سيلي
سرختان چه کسي خواهد گريست
ابرها،
ابرها!
پشت نقاب
قطره هاتان چه کسي خواهد گريست
قصه رفتن
باز مکرر خواهد شد
ماهشيدا
از سرود
رفتن چه کسي خواهد گريست؟
6/80 |